نوشته های علی رسولی

اینجا نوشتن و فکر کردن را می آموزم

نوشته های علی رسولی

اینجا نوشتن و فکر کردن را می آموزم

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اثربخشی» ثبت شده است

آیا یک کار کوچک که هر روز انجام می دهیم، بیشتر از رویدادهایی مانند فارغ التحصیلی، استخدام یا ازدواج بر زندگی ما اثر می گذارد؟
بنظر من بله، یک دلیل ساده اش هم بخاطر فرمول زیر است:
 
(البته این رابطه درباره همه رویدادهای روزانه صادق نیست) رویدادها و فعالیت هایی که بصورت روزانه تکرار می شوند، این شانس را دارند که 14600 بار در طول یک زندگی 40 ساله تکرار شوند و میزان تاثیر آن ها نیز در همین مقدار ضرب می شود. اما رویدادهای مقطعی مانند استخدام، استعفا، اخراج، افزایش چند برابری حقوق یا حتی ازدواج، با اینکه تاثیر مقطعی زیادی دارند و بیشتر از همه رویدادها در خاطر ما می مانند، فقط یک بار رخ می دهند و به ندرت تبدیل به روندی می شوند که مدل ذهنی و زندگی یک فرد را تغییر دهد.
اما قضیه به همین جا ختم نمی شود. برخی از رویدادهای کوچک روزانه اثر جمع شوندگی دارند و بنابراین اثربخشی آن ها بصورت نمایی رشد می کند. بعنوان مثال فرض کنید من به فلسفه علاقه مندم و هر روز قبل از خواب نیم ساعت درباره آن مطالعه یا فکر می کنم. مطالعه امروز من باعث می شود که مطالعه فردایم با آگاهی بیشتری صورت گیرد و اثربخش تر شود. بعبارت دیگر، در سال های ابتدایی، مطالعه من چندان موثر نیست، اما بعد از چند سال مغز من به گونه ای تغییر کرده است که با کمترین مطالعه یا تفکر، بیشترین نتیجه را می گیرم.
اما اثر برخی از رویدادهای مقطعی، با گذشت زمان کاهش می یابد و در نهایت نزدیک به صفر می رسد. فردی که به تازگی از دانشگاه معتبری فارغ التحصیل شده و هرجایی مدرک خود را نشان می دهد و ارزش و اعتبار بسیاری می یابد، بعد از گذشت چند سال، مدرک او دیگر همان اعتبار اولیه را نخواهد داشت. پس در یک نمودار می توان گفت:



رویدادهای جمع شونده و تکرار شونده بیشترین میزان تاثیر را در زندگی ما دارند، اما بدلیل اینکه تاثیر آن ها در ماه های ابتدای بسیار کم است، ما بندرت می توانیم به آن ها مقید و متعهد بمانیم و دوران اوج اثربخشی شان را مشاهده کنیم. این رویدادها معمولا به سبک زندگی ما مربوط می شوند. آقا معلم در "سبک زندگی یا سطح زندگی" در این باره نوشته است. تهیه یک نیایش شخصی و خواندن روزانه آن می تواند یکی از این رویدادها باشد. نیایشی که برخواسته از درونی ترین و اصیل ترین اصول و ارزش های ما باشد و ابتدای هر روز به ما یادآوری کند که چه هستیم و چه کار باید بکنیم. خواندن نیایش فردی خودمان در ابتدای هر روز کمک می کند تا رویدادها و درگیری های روزانه ما را از مسیر اصلی مان منحرف نکنند.
نوشتن روزانه نیز می تواند یکی دیگر از رویدادهای تکرارپذیر و جمع شونده باشد. شاهین کلانتری عزیز در پست "تنها راه نویسنده شدن" درباره صفحات صبحگاهی نوشته است.
ما طوری تکامل یافته ایم که متوجه رویدادهای کم اثر و تدریجی نمی شویم (قورباغه پخته).  رویدادهای مقطعی و ضربتی که تاثیر ناگهانی ولی گذرا دارند بیشترین توجه ما را جلب می کنند و در ذهن و خاطر ما ثبت می شوند. ما به اشتباه، فکر می کنیم که این رویدادها باعث موفقیت یا شکست ما یا دیگران هستند.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۶ ، ۱۸:۱۴
علی رسولی
در دوران دانشگاه از پاورپوینت درست کردن و ارائه کردن متنفر بودم.
 از یک طرف بنظرم چه کار عبث و بیهوده ای بود که تکه هایی از متن را جدا کنیم و با چند بولت به یک اسلاید بچسبانیم. اسلایدهایی که بزحمت از بین تم های پیش فرض پاورپوینت انتخاب کرده ایم و آخر کار هم هیچ معیاری نداریم که بفهمیم بالاخره اسلایدهایمان خوبند یا بد. و واقعا هم کار عبث و بیهوده ای بود، آن طور که ما انجامش می دادیم!
از طرف دیگر، ارائه کردن مقابل جمع برایم یک کابوس بود. استرس فراموش کردن حرف هایی که بزحمت حفظ کرده بودم و در حین ارائه بصورت مکانیکی تکرار می کردم، نگرانی از قضاوت دیگران، تپق زدن و چندین عامل دیگر باعث می شد، ارائه کردن برای من یک فعالیت زائد و عذاب آور به حساب بیاید.
تا اینکه در سایت متمم با درس "مهارت اسلایدسازی و پاورپوینت" مواجه گردیدم. در این درس ها:
+  یاد گرفتم که اسلایدسازی و ارائه یکی از ضروری ترین مهارت ها برای رشد و پیشرفت در فضای کسب و کار است. در حالیکه قبلا فکر می کردم که مهم اینست که پایان نامه خوبی بنویسیم، طراحی خوبی داشته باشیم یا محصول با کیفیتی بسازیم، ارائه کردن صرفا نمایش کارمان است و ارزش و اثربخشی چندانی ندارد و اصلا در یک تیم، ضعیف ترین و ناتوان ترین آدم ها برای ارائه نتیجه کار انتخاب می شوند.
+ با نانسی دورات آشنا شدم. کسی که از بزرگترین زنان مالک در سیلیکون ولی و کالیفرنیاست و پروژه های طراحی و ارائه را برای شرکت هایی مثل Google , HP , Adobe انجام می دهد. شهرت اصلی او بخاطر سه کتابی است که درباره مهارت ارائه نوشته است:

Slide:ology , Resonate , Illuminate

(که بعدها دو کتاب اولی را مطالعه کردم) دانستم که ارائه کردن آنقدرها هم که فکر می کردم کار بیهوده و بی ارزشی نیست و حتی می شود راجع به آن چند کتاب نوشت و معروف شد!

+ آموختم که ارائه کردن نوعی داستان گویی بصری است و کمک می کند که منظورمان را بصورت شفاف تر و اثربخش تری به مخاطب منتقل کنیم. اسلایدسازی به خودی خود (بدون ارائه کردن در یک جمع) برای یادگیری یک مطلب مفید است. وقتی که سعی می کنیم با جابجایی مطالب و اسلایدها، چارچوب منظمی برای آن شکل دهیم، در واقع در حال ساختار دادن و منظم کردن دانسته هایمان هستیم.

+ با ذهن تصویری انسان ها آشنا شدم. اینکه ما تصویر را بهتر و سریع تر می فهمیم. (اگر به روند تاریخی هم نگاه کنیم، مجموع سال هایی که انسان می توانست ببیند، بسیار بیشتر سال هایی است می توانست بخواند.) با "دن روم" آشنا شدم و کتابش "back of the napkin" کسی که بسیاری از مشکلات پیچیده و دشوار زندگی خودش و کسب و کارها را با رسم تصاویر حل می کند و برایش یک کتاب نوشته است. بعدها این کتاب را نیز مطالعه کردم.

+ فهمیدم که برای ارائه باید مخاطبمان را بشناسیم. دغدغه هایش، مقاومت هایش و هدف او از شرکت در ارائه ارائه را بدانیم یا حداقل به این موضوعات فکر کنیم. باید هدف خودمان از ارائه را بدانیم و تمامی کارها و طراحی ها را بر اساس آن پیش ببریم.

+ تکنیک های طراحی اسلاید را یاد گرفتم. اینکه در اسلایدها حجم تصاویر باید نسبت به حجم متن بسیار بیشتر باشد. تصاویر و متن ها باید در یک ساختار و قالب مشخص در همه اسلایدها قرار بگیرند. هر فونتی برای اسلاید مناسب نیست (بعلاوه برخی فونت ها مناسب عنوان اسلاید و برخی فونت ها مناسب متن اسلاید هستند). با رنگ ها و ترکیب رنگ ها و کنتراست آشنا شدم. یاد گرفتم که چطور شکل ها و متن را کنار هم بچینیم تا بر بخشی از حرف هایمان تاکید کنیم و منظورمان را بهتر منتقل کنیم.

+ با تکنیک های ارائه اعداد و آمار، در نظر گرفتن مسیر چشم مخاطب و کار با تصاویر آشنا شدم.

بعدها شروع کردم به تمرین و چند اسلاید برای خودم و دوستانم یا در محیط کار ساختم.

در این مسیر و بعد از آشنایی با این جزئیات و ظرایف این کار، من آموختم که برخلاف تصورات قبلی من، اسلایدسازی (و ارائه) نه تنها می تواند منجر به رشد و پیشرفت و یادگیری بیشتر من شود، بلکه دانستم که اسلایدسازی (و ارائه) یک هنر است. حالا اسلایدسازی به یکی از لذت بخش ترین کارهای من تبدیل شده است و اغلب منتظر فرصتی هستم که از این ابزار برای انتقال بهتر و تاثیرگذارتر دانسته هایم به دیگران و رسیدن به اهداف و خواسته هایم استفاده کنم. گاهی اوقات تاثیرگذاری اسلایدها و ارائه را در مخاطب مشاهده می کنم یا بازخورد مثبت آن ها را دریافت می کنم که همه ی این ها باعث می شود انگیزه بیشتری برای تقویت و هرچه بهتر کردن این مهارت داشته باشم.

در واقع، مانند شکل زیر، ما باید بین دو سبک مختلف کار کردن انتخاب کنیم و از خودمان بپرسیم:

 - کدام کار ارزشمند است و می تواند برای خودم یا شرکت مفید واقع شود؟ انجام دادن کدام کار با انجام ندادنش فرقی ندارد؟

 - می خواهم خروجی کار من به کدام شکل باشد؟ من را با کدام سبک کار بشناسند؟

 - کدام سبک کار کردن می تواند در بلند مدت منجر به موفقیت من (درآمد، رضایت، برند شخصی یا معیارهای دیگر) شود؟

 - برای انجام کدام کار علاقه و انگیزه بیشتری دارم؟ انجام کدام کار لذت بخش است؟


****

این مثال را با تمام جزئیاتش نقل کردم تا به این حرف اصلی برسم که:

اگر کاری را که انجام می دهیم جدی بگیریم و سعی کنیم با مطالعه و آگاهی بیشتر، آن کار را بصورت حرفه ای و عالی و با تمام ظرایف و ریزه کاری هایش انجام دهیم، بتدریج علاقه و انگیزه ما برای انجام آن کار بیشتر خواهد شد. مخصوصا وقتی به درجه ای از مهارت می رسیم که کارمان کاملا با دیگران متمایز می شود و بازخوردهای مثبتی از سایرین می گیریم.

این روند، باعث می شود که ما بتدریج به چند وجه تمایز عالی دست پیدا کنیم و حرفه ای تر بشویم. علاوه بر آن، از تک تک لحظاتی که صرف انجام کار می کنیم، لذت خواهیم برد.


پینوشت 1: گزارش نویسی، نامه نوشتن، صحبت کردن و تعامل با دیگران و همه ی کارهای دیگری که ما روزانه با اکراه بسیار و بصورت سر هم بندی کردن و با نوشیدن جام زهر انجام می دهیم یا از آن ها اجتناب می کنیم و در نهایت هم خروجی کارمان بصورتی است که نه به درد خودمان می خورد و نه به درد دیگران، اگر این کارها بصورت حرفه ای انجام شوند، مفیدتر، لذت بخش تر و اثربخش تر خواهند بود.

پینوشت 2:  ما معمولا دوست داریم یا آرزو داریم یا حق مسلم خودمان می دانیم که در شرکت های بزرگ مانند گوگل و ناسا کار کنیم. و همیشه کیفیت کارها، محصولات و خدمات این شرکت ها را تحسین می کنیم. اما یک لحظه با خودمان صادق باشیم که: خروجی کار من، چقدر به خروجی کار نفر مشابهی در یک شرکت پیشرفته شباهت دارد؟ آیا من کمترین شرایط لازم برای کار در چنین شرکت هایی را دارم؟ آیا مهارت های اولیه را در خودم پرورش داده ام؟ آیا اگر در این شرکت ها کار می کردم، کیفیت کارهایم به همین صورت فعلی بود؟

پینوشت 3: اگر قصد داریم حرفه ای تر کار کنیم، گوش کردن به فایل صوتی "حرفه ای گری در محیط کار" می تواند آغاز خوبی باشد.


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۶ ، ۰۹:۰۲
علی رسولی

کارتون زیر برایم بسیار آموزنده است و هر بار که پس از مدتی دوباره آن را می بینم، مانند تلنگری من را متوجه کارهای روزانه ام می کند:


گاهی فکر و ذهنمان چنان درگیر انجام کارهای روزانه و تلاش و کوشش می گردد که از فکر کردن در یک لایه عمیق تر غافل می شویم. اگر این دو سطح از فکر کردن یا این دو سطح از اقدامات و فعالیت ها را سطح 1 و سطح 2 بنامیم:


سطح 1 فکر کردن به کارهای روزانه است.

سطح 2 فکر کردن و تجدید نظر در شیوه های انجام کارهایمان است.


سطح 1 پیمودن مسیر است.

سطح 2 انتخاب مسیر درست است.


سطح 1 بهبود کارآیی (efficiency) است.

سطح 2 بهبود در اثربخشی (effectivity) است.


سطح 1 پاسخ دادن به رویدادهای روزانه است.

سطح 2 اقدام کردن برای بهبود رویه هاست.


این کارتون برای من تلنگری است که هر ماه یک بار در سطح عمیق تری به کارهای روزانه ام فکر کنم، آیا شیوه درستی برای انجام آن ها در پیش گرفته ام؟ روش درست و حرفه ای برای انجام آن کارها چیست؟ چگونه می توانم اثربخشی کارهای روزانه ام را افزایش دهم؟

بعنوان مثال اگر من هر روز مشغول مطالعه مطالب گوناگون برای یادگیری هستم، در سطح 2، به تقویت مهارت یادگیری در خودم می پردازم و درباره روش های یادگیری موثر مطالعه می کنم.

اهمیت پرداختن به فعالیت های سطح 2 اینجاست که :

پرداختن به فعالیت های سطح 2، باعث می شود تمامی فعالیت های آینده مان اثربخش تر شوند.

اگر کار من در شرکت به گونه ای است باید مطالب بسیاری را در طول هفته تایپ کنم، در سطح 2 می توانم به یادگیری و تمرین تایپ ده انگشتی بپردازم.

اگر معلم یا استاد دانشگاه هستم و در سطح 1، مطالب آموزشی را مطالعه و به دانشجویان ارائه می دهم، در سطح 2 به اثربخش تر کردن فرآیند آموزش بپردازم و درباره روش ها و تکنیک های مختلف آموزش و ارائه مطلب مطالعه می کنم.

اگر مدیر یک شرکت یا مدیر پروژه هستم و هر روز به انجام کارهای اجرایی و پاسخگویی به مسائل جاری  مشغولم، در سطح 2 به مطالعه و تحقیق درباره شیوه های مدیریت و روش های درست انجام کارها بپردازم.

اگر کار من به گونه ای است که باید در طول ماه گزارشات متعددی را تهیه کنم، چرا بخشی از وقتم را به مطالعه درباره شیوه های گزارش نویسی اختصاص ندهم؟


ما هر روز یا حتی می توان گفت هر لحظه در حال فکر کردن، تصمیم گیری، حل مساله یا مذاکره هستیم. بنابراین پرداختن به کارهای سطح 2 برای این فعالیت ها اهمیتی دو چندان می یابد. بعنوان مثال، آموختن شیوه های مختلف تفکر مانند تفکر سیستمی، تفکر استراتژیک یا تفکر انتقادی می تواند تاثیر گسترده ای در تمامی فعالیت های روزانه مان داشته باشد.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۵۴
علی رسولی