نوشته های علی رسولی

اینجا نوشتن و فکر کردن را می آموزم

نوشته های علی رسولی

اینجا نوشتن و فکر کردن را می آموزم

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یادگیری» ثبت شده است

هر یک از ما در طول روز در معرض رویدادهای بسیاری قرار می گیریم و حالات و احساس های مختلفی را تجربه می کنیم. گاهی با کمی خودآگاهی و دقت به حالت های خودمان می توانیم چیزهای بسیاری را از قبل تجربیات روزمره یاد بگیریم. بعنوان مثال حالت های زیر را در نظر بگیرید:

مثال1:
در میان وبسایت ها یا کانال های تلگرامی می گردم و مطالبی را که به نظرم جالب است، در تلگرام برای دوستم نیز می فرستم، و او هر بار با دیدن پیام من یک استیکر ثابت و مشخصی را ارسال می کند :) من از پاسخ های کوتاه و تکراری او دلسرد می شوم و بتدریج پیام های کمتر و کمتری را برایش می فرستم.
بعد از این رویدادها، من با کمی تامل در رفتار و واکنش خودم می توانم چیزهای بسیاری را یاد بگیرم، مثلا فکر کنم که شنیدن جواب های کوتاه، روتین و تکراری برای آدم ها خوشایند نیست و آن ها را دلسرد می کند، چون احتمالا فکر می کنند که ما نسبت به حرف های آنها بی توجه هستیم.
یا ممکن است فکر کنم که چه جالب، همانطور که دوست من با واکنش خودش رفتار من را کنترل کرد، من نیز می توانم با واکنش هایی که نسبت به رفتارهای دیگران دارم، رفتار آن ها را کنترل کنم. و بعد رفتارهایی که دیگران با من دارند را در نظر بگیرم و فکر کنم که کدام یک از واکنش ها و رفتارهای من باعث بوجود آمدن یا تقویت آن رفتارها شده است. بعنوان مثال من همیشه گله دارم که دیگران برای بیان مصیبت ها و دردها و مشکلاتشان به من مراجعه می کنند، اما شادی ها و موفقیت هایشان را از من پنهان می کنند؛ حال با خودم فکر می کنم که وقتی که دیگران از موفقیت های خود با من حرف می زنند، من معمولا چه واکنشی نشان می دهم؟ آیا از شنیدن موفقیت آن ها خوشحال می شوم و تشویقشان می کنم، یا نه برخوردی سرد و دلسرد کننده دارم؟

مثال 2:

در یک جلسه کاری شرکت کرده ام و مدیر یا یکی از همکاران درباره کارهای من حرفی می زند یا انتقادی می کند که باعث رنجش و ناراحتی یا عصبانیت من می شود. پس از وقوع این رویداد، من می توانم به احساساتی شدن قانع نباشم و کمی درباره رفتارها و واکنش ها تامل کنم. چه چیزی باعث ناراحتی من شد؟ آیا من از نحوه ی بیان نامناسب ناراحت شدم؟ آیا انتقاد آن ها درست و منطقی است؟
بعد می توانم نتیجه گیری کنم که این شیوه ی انتقاد کردن باعث رنجش و ناراحتی افراد می شود. و فکر کنم که خود من در چه مواقعی این اشتباه را مرتکب شده ام یا ممکن است مرتکب شوم.

مثال 3:
در محیط کاری، مدیرمان کار مشترکی را به من و همکارم می سپارد. من بسیار علاقه مندم که آن کار را به انجام برسانم، اما با توجه به اینکه مهلت مشخص برای انجام آن کار تعیین نشده است، مدام انجام آن کار را به آینده موکول می کنم و به کارهای مهم تر و اضطراری می پردازم، از طرف دیگر، برایم شفاف نیست که کدام بخش از کار را من انجام خواهم داد و کدام بخش را همکارم. همچنین همکارمان به تازگی به جمع ما افزوده شده است و من رابطه خوب و صمیمانه ای با او ندارم و تمایل چندانی به گفتگو با او درباره کاری که مدیر به ما سپرده است ندارم.
تا اینکه یک روز مدیرمان به اتاق من مراجعه می کند و درباره کار مشترکی که قرار بود انجام دهیم سوال می کند. کاری انجام نشده است، مدیرمان بسیار عصبانی می شود که چطور دو نفر بعد از گذشت چند هفته این کار ساده را انجام نداده اند.
بعد از این رویدادها نیز، من با کمی تامل در روند این اتفاقات و تجربیات خودم می توانم مطالب بسیاری را بیاموزم. اینکه کاری را همزمان به دو نفر نسپارم، چون احتمال انجام آن کار کاهش می یابد (شاید بهتر باشد فقط یکی از آن ها مسئول انجام آن کار باشد). اینکه برای افراد تازه کار و افرادی که تازه به تیم افزوده شده اند، در ماه های ابتدایی تا حد امکان وظایف مشخص و مستقل تعریف کنم وطایفی که چندان نیازی به تعامل و مشارکت گروهی ندارد. همچنین می توانم یاد بگیرم برای کارهایی که به دیگران می سپارم مهلت مشخصی تعیین کنم.

بطور خلاصه، انسان ها شباهت های بسیاری به یکدیگر دارند؛ ما با دقت و تامل در حالت ها، واکنش ها، رفتارها و تجربیات خودمان، علاوه بر اینکه شناخت خوبی نسبت به خودمان بدست می آوریم، می توانیم دیگر انسان ها را نیز بهتر بشناسیم و بطور مناسبی با آن ها رفتار کنیم.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۲۴
علی رسولی