نوشته های علی رسولی

اینجا نوشتن و فکر کردن را می آموزم

نوشته های علی رسولی

اینجا نوشتن و فکر کردن را می آموزم

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قطعیت» ثبت شده است

پیش نوشت 1: این مطالب صرفا منعکس کننده باورها و نظرات شخصی من هستند که در نتیجه مطالعه و مشاهده رویدادهای اطرافم به آن ها رسیده ام و مبنای علمی مستحکمی ندارند. ممکن است آنچه برای من مفید بوده، برای فرد دیگری در شرایط دیگر بیفایده و حتی مضر باشد.

پیش نوشت 2: "رویکردها" در نظر من، اصول کلی هستند که مصداق های بسیاری در موقعیت های مختلف پیدا می کنند و به فکر کردن، تصمیم گیری و اقدامات ما جهت می دهند. (شاید به کار بردن عبارت استراتژی فردی یا مدل ذهنی بجای رویکرد مناسب تر باشد. اما با توجه به اینکه من با این مفاهیم چندان آشنا نیستم، کلمه رویکرد را انتخاب کردم تا به مفهوم دقیق کلمات دیگر آسیب وارد نشود)

بعنوان نمونه، قبلا (+) درباره دو رویکرد مختلف در مواجهه با مسائل گوناگون صحبت کردیم: رویکرد مبتنی بر تجزیه در برابر رویکرد مبتنی بر کل نگری. و مشاهده کردیم که اتخاذ رویکرد کل نگری می تواند راه حل های خلاقانه، کم هزینه و اثربخش تری را به ما معرفی کند.

بعنوان یک مثال ملموس تر، در انجام کارها، دو رویکرد زیر را در نظر بگیرید:

1- سرعت دادن به کارها و کارها را همزمان و با پریشانی و عجله پیش بردن،

2- کند کردن و هر کاری را آهسته و با تانی و صبر جلو بردن و عمیق یاد گرفتن.

حال برای این رویکردها می توان در موقعیت های مختلف مصداق ها و کاربردهای گوناگونی بیان کرد. هرکاری که انجام می دهیم می تواند بر اساس یکی از این رویکردها باشد. بعنوان مثال:

+ صبر کردن برای جا افتادن یک غذا در برابر فست فود خوردن

+ تغییرات آهسته و تدریجی در کسب و کار یا خودمان ایجاد کردن در برابر ضربه های ناگهانی و هیجانی وارد کردن

+ یک کتاب که دوست نداریم تمام شود را با دقت و تفکر و آهسته خواندن یا به اصطلاح خوردن کتاب در برابر مطالعه روزنامه وار کتاب دانشگاهی

+ روزانه یک تمرین حل کردن یا یک درس خواندن به مدت سی روز در برابر حل کردن همه تمرین ها و مطالعه همه درس ها همین امروز

+ توجه به روندهای آهسته و تدریجی و برای تحقق هر هدفی روند ایجاد کردن در برابر توجه به رویدادهای مقطعی و پرهیاهو

     (مثلا پدری که در مواجهه با نمره کم فرزندش در درس علوم عصبانی می شود و فرزندش را تنبیه می کند و تا امتحان و اعلام نمرات بعدی همه چیز را فراموش می کند در برابر پدری که در همان شرایط، فکر می کند که چه روندی باعث افت نمرات فرزندش شده است؟ برای ایجاد بهبود چه روندی می تواند ایجاد کند؟ و احتمالا تصمیم می گیرد هر روز بیست دقیقه را به فرزندش اختصاص دهد و با او درباره مطالب کتاب درسی اش و جذابیت های علم صحبت کند)

ما ممکن است در موقعیت های مختلف، رویکرد متفاوتی را اتخاذ کنیم، اما معمولا یکی از رویکردها انتخاب ارجح ما در اکثر موقعیت هاست و به اصطلاح، ما یک رویکرد غالب داریم که به تصمیمات و اعمال ما جهت می دهد و زندگی ما را به سمت خاصی هدایت می کند.


اصل مطلب:

حال بیایید سه رویکرد متفاوتی که در مواجهه با مسائل مختلف اتخاذ می کنیم را بررسی کنیم:

رویکرد اول، ابهام:

وقتی که فکر کردن یا تحلیلمان یا حرف هایی که می زنیم، در هاله ای از ابهام هستند و حالت توهم دارند. مطلب مشخص و دقیق و شفافی مطرح نمی گردد، مرزها مشخص نیستند. معلوم نیست چه کسی، چه کاری را در چه زمانی در کجا ، از چه طریقی و چرا انجام خواهد داد (این سوال ها به تکنیک 5W+H معروفند). وقتی حرف های بی خاصیت و کلی می گوییم و سالادی از کلمات تهیه می کنیم که هیچ فایده و خاصیتی ندارند.

مدیری که بجای برنامه ریزی و برنامه داشتن، ساعت ها از اهمیت و ضرورت برنامه ریزی صحبت می کند.

وقتی که از ترس شکست، برای خودمان اهداف کلی و مبهم تعیین می کنیم که هیچگاه نمی توان رسیدن یا نرسیدن به آن ها را احراز کرد: هدف من کسب رفاه و آرامش در زندگی است.

وقتی که می نویسیم، ما باید یک محصول عالی و کاربرپسند توسعه دهیم.

وقتی با دوستمان قرار می گذاریم که فردا عصر همدیگر را ببینیم.

وقتی که تصمیم می گیریم وقت بیشتری به "زندگی در لحظه حال" اختصاص دهیم.

و خلاصه همه زمان هایی که حرف های مبهمی می زنیم که خاصیتی ندارند و قرار نیست کاری برایشان انجام شود، چون اصلا کاری مشخص نشده است.

این رویکرد به این معنا نیست که چیزی را نمی دانیم و این ابهام را پذیرفته ایم. بلکه به معنای جهل مرکب یا همان "نداند و نداند که نداند" است. وقتی موضوعی را نمی دانیم، اما بخاطر اینکه یک سری حرف های مبهم درباره آن در فکرمان هست، توهم دانستن داریم.

رویکرد دوم، قطعیت:

رویکرد قطعیت یعنی همه چیز را سیاه و سفید دیدن. هنگامی که درباره یک موضوع بصورت قطعی و مطلق و بدون شک و شبهه و بدون هیچ انعطاف پذیری و تلرانسی اظهار نظر می کنیم، در واقع رویکرد قطعیت را اتخاذ کرده ایم. می توانیم آن را بصورت افراط و تفریط تصور کنیم. بکار بردن کلمات همیشه، هیچوقت، قطعا، دقیقا، اصلا، هرگز، همه و هیچ می تواند نشانه اتخاذ رویکرد قطعیت باشد.

در فضای قطعیت، هرچیزی یا درست است و یا نادرست، هر کسی یا خوب است و یا بد. فرد قطعیت گرا به هرچیزی یکی از این برچسب های سیاه یا سفید را می زند و تا ابد آن را درست فرض می کند. بعضی از انسان ها آنقدر زیاد رویکرد قطعیت را اتخاذ می کنند که بتدریج سیم کشی مغزشان عوض می شود. اصلا انگار مغز آن ها بجای اینکه شبکه ای پیچیده از اتصالات نورون ها به یکدیگر باشد، متشکل از مسیرهای صاف با دو راهی های بی بازگشت است.

حتما در اطرافتان یک فرد احمقی هست که همواره در برابر هر موضوعی (حتی مسائل پیچیده اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی) با قاطعیت و بصورت مطلق نظر می دهد و نظرات و احتمالات دیگر را به کلی رد می کند. اگر در اطراف خود چنین فردی نمی بینید، به خودتان شک کنید! (خود این جمله با رویکرد قطعیت نوشته شده است، پس به من هم مشکوک باشید :)

مشابه رویکردهای دیگر، برای این رویکرد نیز با کمی توجه به زندگی و کسب و کار می توان مصداق ها و مثال های مختلفی مطرح کرد:

وقتی با قطعیت درباره یک موضوع اظهارنظر می کنیم و مثلا علت و ریشه یک پدیده پیچیده اجتماعی (که هزاران علت و ریشه دارد) را به یک رویداد خاص نسبت می دهیم.

وقتی که در برنامه ریزی پروژه و در تخمین میزان کار و منابع لازم، زمان و هزینه انجام هر فعالیت را بصورت یک عدد قطعی تعیین می کنیم. در برنامه زمانی تعیین می کنیم که این فعالیت 10 روز طول خواهد کشید، بجای اینکه بگوییم این فعالیت 7 الی 12 روز طول خواهد کشید.

وقتی که در توسعه محصول، مشخصات آن را بصورت کاملا قطعی و دقیق تعیین می کنیم. بدون آنکه تلرانس و فضایی برای خطاهای طراحی یا ساخت قائل باشیم.

وقتی که والدین به فرزندشان می گویند که راس ساعت 9 باید به رختخواب برود و بخوابد.

ویژگی رویکرد قطعیت اینست که بسیار شکننده است. وقتی مدل ها یا افکار خودمان را بعنوان حقیقت مسلم بیرونی فرض می کنیم، با وقوع کوچکترین مثال نقضی، تمامی مدل و نظریاتمان می شکند و بی اعتبار می شود. اگر برنامه روزانه خودمان را بصورت دقیق و ساعت به ساعت مشخص کنیم، کوچکترین رویداد خارج از برنامه ای باعث مختل شدن کل زمان بندی ما خواهد شد.

فرض کنید با اندازه گیری و محاسبات دقیق، سفارش ساخت یک کابینت چوبی به طول یک متر و بیست سانت را به نجار داده اید. چقدر احتمال دارد کابینتی که تحویل خواهید گرفت دقیقا به طول موردنظرتان باشد؟ بهتر نیست فضایی برای احتمالات و خطاها در نظر بگیریم؟

رویکرد سوم، عدم قطعیت:

این رویکرد را می توان رویکرد شک گرایی یا رویکرد مبتنی بر احتمالات نیز نامید. رویکرد عدم قطعیت یعنی هر چیزی را بصورت یک طیف دیدن.

وقتی به جای تعیین یک حالت مشخص، حالت های مختلف را در نظر می گیریم و انعطاف پذیری مناسبی برای مواجهه با حوادث غیرمترقبه داریم.

تکنیک های مختلفی وجود دارند که ما را از قطعیت رها می کنند و وارد فضای ابهام و عدم قطعیت می کنند: فرصت ها و تهدیدها را دیدن. فکر کردن به ضعف ها و قوت ها در کنار هم. بدترین حالت ها را تجسم کردن. سناریوهای مختلف نوشتن.

در دنیایی که فردی با رویکرد عدم قطعیت می بیند، آدم ها خوب یا بد، دوست یا دشمن نیستند. بلکه هر کسی در شرایط مختلف ممکن است رفتارهای خوب یا بد، دوستانه یا دشمنانه بروز دهد. فردی با رویکرد عدم قطعیت، قضاوت های اشتباه خود را دیده و می داند که قضاوت هایی که درباره میزان خوب یا بد بودن رفتارها دارد، حقیقت مطلق نیست و وابسته به ادراک خود اوست و می تواند اشتباه باشد.

در رویکرد عدم قطعیت، دیگر بصورت قطعی درباره وقوع حتمی یک رویداد صحبت نمی کنیم، بلکه احتمال وقوع آن و حالت های مختلف را نیز مطرح می نماییم. به اعداد قطعی و دقیق شک می کنیم و میزان دقت و تلرانس یا بازه تغییر آن ها را مشخص می نماییم. نظرات، افکار و مدل های مختلف را با تردید و شک ورزی بررسی می کنیم، به پیش فرض ها و ساده سازی های آن ها آگاه می شویم و می دانیم که در هر موقعیتی بکار بردن کدام مدل مفیدتر است.



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۶ ، ۲۲:۱۲
علی رسولی