نوشته های علی رسولی

اینجا نوشتن و فکر کردن را می آموزم

نوشته های علی رسولی

اینجا نوشتن و فکر کردن را می آموزم

طبقه بندی موضوعی

عادت ها

جمعه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۴۰ ب.ظ

امروز مطالعه کتاب "قدرت عادت" نوشته چارلز دوهیگ را به پایان رساندم. چارلز دوهیگ با گردآوری نتایج تحقیقات متعدد سعی کرده فرآیند ایجاد عادت در انسان ها در خانه، سازمان و جامعه را تشریج کند. مطالب کاربردی بسیاری را از این کتاب آموختم.

عادت یعنی کاری که بصورت روتین و ناخودآگاه و بدون فکر کردن انجام می دهیم. عادت ها بطور متوسط 40 درصد از وقت روزانه ما را به خود اختصاص می دهند. همانند ماهی که در آب غوطه ور است و متوجه وجود آب نیست، ما نیز در فضای عادت های خود غوطه وریم و بسیاری از تصمیمات و کارهایمان را طبق عادت انجام می دهیم، بدون آنکه به آن ها فکر کنیم یا متوجه شان شویم.

هر عادتی سه مولفه اصلی دارد: محرک، کار روتین و تکراری، پاداش.


چرخه هر عادتی با محرک آغاز می شود. محرک همان چیزهایی است که مغز ما را به شروع کار روتین عادت تحریک می کند. این محرک می تواند مربوط به زمان، مکان، احساس، افراد یا کارهای قبلی باشد. با مواجه شدن با محرک، ما ناخودآگاه شروع می کنیم به انجام کار روتین و همیشگی عادت و در نهایت نیز پاداشی دریافت می کنیم.

چارلز دوهیگ مکانیزمی معرفی می کند که مانند یک محقق به بررسی، شناخت و تغییر عادت های مخرب خودمان بپردازیم. در بخش دوم کتاب نیز به عادت های سازمان های موفق مانند استارباکس می پردازد. سازمان هایی که با تکیه بر عادت های کارمندانشان یا با شناسایی عادت های مشتریانشان توانسته اند تغییرات گسترده ای در کسب و کارشان ایجاد کنند.

با مطالعه این کتاب و بکارگیری اصول آن می توانیم بخش بزرگی از زندگی خودمان که وابسته به عادت ها هستند را کنترل کنیم. از عادت هایی که منجر به اضافه وزنمان می شوند تا عادات مربوط به تصمیم گیری، رفتار و عادت هایمان در انجام کارهای روزمره.

نظرات  (۳)

همیشه به عادت اینجوری نگاه می کردم که چیزی هستش که با صرف انرژی کمتری منجر به انجام یه کار میشه (البته از نوع کارهای روتین روزمره).
توی سطح بالاتر هم بعضی اوقات می بینیم که یه مدیر باتجربه برخی کارهایی را با کمترین صرف انرژی (شاید برخی اوقات حتی متوجه هم نباشه) انجام میده که برای بقیه  زمان بره. حالا این به خاطر رشد مهارتی این فرده یا از روی عادته یا این دو تا به هم ربط دارند؟
یه سوال دیگه: اصلا عادت، یه چیز خوبه یا بد؟ منظورم عادتهای خوب و بد نیست. از متنت برداشت میشد که مدیریت عادتهای موجود و یا تغییرشون در جهتی که میخوایم میتونه مثبت باشه.
سوال آخرم اینکه: همیشه یه سری متن کوتاه ادبی هست که عادت رو نکوهش می کنه؛ مثلا: آن کس که اسیر عادت است، لایق زندگی نیست. یا اینکه عشقی که از روی عادت باشه به درد نمیخوره. به نظر میرسه، آدم به اینها توجه نکنه راحت تره!
روح الله این کتاب نگرش من به عادت رو تغییر داد. برداشت قبلی من از عادت محدود به عادت به ناخن جویدن، عادت به سیگار کشیدن یا مصرف مواد مخدر بود! البته نگرش تو به عادت دقیق تر و وسیع تره.
اما عادت های ما دامنه بسیار وسیع تری دارند. تحقیقات نشون میده که حدود نیمی از کارهای روزانه مون برحسب عادته. وقتی از خواب بیدار میشیم کارهای روتین همیشگی رو انجام می دیم، وقتی که از کار روزانه خسته میشیم، وقتی که عصبانی میشیم، وقتی گرسنه میشیم و غیره.
در ابتدای کتاب، داستان پیرمردی رو میگه که بخشی از مغزش و تمامی حافظه خودش رو از دست داده، مردی که هر اطلاعات جدیدی و حتی اسم خودش رو بعد از چند ثانیه از خاطر میبره، اما به کمک ایجاد عادت هایی میتونه کارهای روزمره ش رو انجام بده و حتی به پیاده روی در شهر بره و دوباره به خونه برگرده. (بخش عادت ها در مغز مستقل از بخش حافظه س)
عادت های ما انقدر قوی هستند که ممکنه ما رو تا پای مرگ جلو ببرن اما قادر به ترک اونها نباشیم و حتی از وجودشون آگاه نشیم.
اولین باری که رانندگی رو آموختیم، با دقت و توجه بسیار و به زحمت میتونستیم رانندگی کنیم و تمام حواسمون جمع بود که به در و دیوار برخورد نکنیم. اما به تدریج به این کار عادت کردیم و تونستیم بدون توجه آگاهانه این کار رو انجام بدیم. درواقع همونطور که خودت هم اشاره کردی (توانایی ها و مهارتهای یک مدیر در شرایط خاص یا بحرانی)، یکی از کارکردهای عادت اینه: انجام ناخودآگاه کارهای پیچیده که بصورت آگاهانه هرگز قادر به انجامشون نیستیم.
بنظر من، مکانیزم عادت کردن (اینکه با مشاهده برخی از محرک های بیرونی، ناخودآگاه شروع می کنیم به انجام یک سری کارهای روتین، مثلا با مشاهده دوستمان، احوالپرسی روتین خودمان را انجام می دهیم یا در ساعت مشخصی تمایل به غذا خوردن پیدا می کنیم) در مغز ما وجود داره. و به بیان نوشته تو: همه ما به نحوی اسیر عادتها هستیم. مهم اینه که ما چقدر به این مکانیزم آشنا بشیم و بتونیم ازش استفاده کنیم. با شناخت این مکانیزم میتونیم عادت هایی که منجر به اتلاف وقت و انرژی مون میشن رو به عادت های مطلوب خودمون تغییر بدیم: عادت به سحرخیزی، عادت به مطالعه، عادت به خوشرویی.
با شناخت عادت ها میتونیم آگاهانه تر زندگی کنیم و کنترل بخشی از کارهامون که قبلا بصورت ناخودآگاه انجام می شد رو به دست بگیریم. مثلا من وقتی دقت کردم متوجه شدم که بعد از اینکه خسته از محل کار به خانه می رسم(محرک)، همیشه یک سری کارهای روتین مانند چک کردن اینستاگرام، تلگرام و ایمیل رو بصورت ناخودآگاه انجام می دهم تا زمانی که چند ساعت بگذره و خستگیم رفع بشه (پاداش). برای تغییر این عادت (مثل هر عادت دیگری)، باید محرک و پاداش رو حفظ کنم و کار روتین رو تغییر بدم. مثلا بعد از رسیدن به خانه، چند دقیقه چرت بزنم تا خستگیم رفع بشه. اینطوری میتونم بطرز موثری از چند ساعت اتلاف وقت روزانه م جلوگیری کنم.
در مورد متن های ادبی که عادت رو نکوهش می کنن باهات موافقم. ظاهرا چندان سنخیتی با تعریف علمی عادت ندارن. البته قابل انکار نیست که در بعضی کارها، عادت کرن و انجام اون کار بصورت روتین و ناخودآگاه مطلوب نیست، چون اثربخشی اون کار به آگاهانه انجام دادنشه. بعنوان نمونه شاید بشه عبادت کردن رو مثال زد.
ممنون که فرصتی برای مطرح شدن این بحث ها بوجود آوردی.
ممنون علی جان بابت وقتی که برای پاسخ به سوالهام گذاشتی.
سلامت باشی.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی